سرفه هاي خشك
DRY COUGHS
۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه
3
امروز تو مترو بودم ، از قضا يه دختره كه قيفش ، هيكلش و خلاصه وجب وجب ِ استايلش عن ِ خالص بود با يه پسره چاق بد قواره نشسته بودن ،آقا اين دختره هر ايكس و شعري مي گفت ، پسره عين چي مي خنديد .ياد يه مسئله ي فلسفي افتادم تو اين حين ; چه ضرورتي داره آدم كه با يه دختري دوست مي شه به همه ي كس شراش بخنده ؟ حتي اگه خنده نداشته باشه ؟پاسخ اين سوال رووشنه : هيچ ضرورتي نداره . بنابراين ريدم تو اين مناسبات دنياي ليبراليستي تون ! آره قربونش
1 Comments:
Anonymous رها.د said...
واي كه متنفرم از چنين دختر پسرايي
حالش به اينه كه دختره بگه طرف ضايعش كنه ! البته من از هر دو نوعش بيزارم !!! :دي