سرفه هاي خشك
DRY COUGHS
۱۳۸۹ مهر ۹, جمعه
15
صب كه از خواب پا مي شم ، خفن خسته ام
ظهر ها  تو كتاب خونه ام ولي خيلي خميازه ها ي كشدار مي كشم و نوشته هاي كتاب و عملا كمرنگ مي بينم
بعد از ظهر ها اصولا خستگي پارم مي كنه و حوصله ي هيچ خري رو ندارم
غروب ها خواب بهم تجاوز مي كنه ، ولي به زور خودمو نيگه مي دارم
تو طول روز هم به جز وقتي كه تو كتابخونه ام آلودگي صوتي اذيتم مي كنه
شبم در اوج خستگي مي خوابم
صب كه از خواب پا مي شم ، خفن خسته ام
همه ي اين ها به اضافه ي سر و كله زدن با يه سري رجاله احمق كه اصلا شعور ندارن و خيلي خنگن هم باعث مي شه شكي تو اين قضيه نكرد كه زندگي اين جانب فرا سگي مي باشد و تنها لذت ِ آن زمان شاشيدن است كه الحق معركه مي باشد و  خوشبختانه مثانه ي مبارك تند تند كار مي نمايد .

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه
14
1
سپیده‌دم که وقت کار عامست
نبیذ غارجی رسم کرامست

مرا ده ساقیا جام نخستین

که من مخمورم و میلم به جامست

ولیکن لختکی باریکتر ده

نبیذ یکمنی دادن کدامست

نماز بامدادان کرد باید

سه جام یکمنی خوردن حرامست

چو وام ایزدی بنهاده باشم

مرا ده ساتگینی بر تو وامست

چنانکه باز نشناسد امامم

رکوعم را رکوعست ار قیامست
خوشا جام میا، خوشا صبوحا

خوشا کاین ماهرو ما را غلامست

دو زلفش دو شب و دو خال مشکین

ظلام اندر ظلام اندر ظلامست

صبوح از دست آن ساقی صبوحست

مدام از دست آن دلبر مدامست

غلام و جام می را دوست دارم

نه جای طعنه و جای ملامست
همی‌دانم که این هر دو حرامند
ولیکن این خوشیها در حرامست *
 
2
گفتم به چه نامی ای پسر؟گفتا غم
گفتم نگری به عاشقان ؟ گفتا کم
گفتم به چه بسته ای مرا ؟ گفت به دم
گفتم چه بود پیشه ی تو ؟ گفت ستم *
 
3
ای پسر گر دل من کرد همی خواهی شاد
از پس باده مرا بوسه همی باید داد
نقل با باده بود باده دهی نقل بده
دیرگاهی است که این رسم نهاد آنکه نهاد
چند گاهی است که از باده و از بوسه مرا
نفکندستی بیهوش و نکردستی شاد
وقت آن آمد کز باده مرا مست کنی
گاه آن آمد کز بوسه مرا بدهی داد
گر همی گویی بوس از دگران بوس بخواه
تو مرا از دگران برده ای ای حور نژاد
از کران آمدی و دل بربودی ز میان
هیچ کس را نفتاد آن چه مرا با تو فتاد
چه فسون کردی بر من که به تو دادم دل
دل چرا دادم خیره به فسون تو به باد *

پ.ن1: عرض شود که فک کنم اولی مال منوچهریه ( همون منوچ خودمون ) ، دویومی از برای عنصریه و سِیمی هم مال ِ مبارک ِ فرخی ِ عزیز . کلن خداوندگار بچه بازین این برادرا و سخت مورد قبول من . نه اينكه تو كار بچه بازي و اينا باشم نه  .دليل اصيل اينه كه شعرشون معركس پدر سوخته ها . خوننده  جماعت به نظر من اگه اين سه بزرگوارو نخونه به درد هيچي نمي خوره !

پ.ن2: اين هفته هر چي بد بياري بود آورديم ، اونقد كه با دو سه خط چس ناله كردن نمي شه گفتشون . خلاصشو كه بخوام عرض كنم به اين صورت مي شه : اين هفته ماتحتمون رو در راه آرمان هامون گذاشتيم . داديمش دست يه سري پدر سوخته پارش كنن .
 

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه
13
اولا مي خوام گوشزد كنم كه
بعضي از زنا هستن صداشون تخميه . عين صداي سربازاي عراقي ! زن* باس صداش نازك باشه .مي فهمي ؟ باس صداش رله باشه .ذاتيه زنه اين قضيه ، زني كه صداش مردونست به هيچ كار نيايد و در مركز توجه نيست

* خدايا اگه تونستي يه عمل خير تو كارنامه ي ما پيدا كني ، جاش اون دنيا يه شب ingrid bergman و به ما اجاره بده .يعني واقعا زنه وا اين ، همه ي ذاتيات زن توش هست ، جنسش اصله .

دويومن امروز خبردار شديم مدرسه ها واز شدن ، ياد ايام ماضي نموده و شكر بسيار نموديم كس خوار درس كرده قبلا و الان مجبور نيستيم سيستم تخماتيك آموزش و پرورش ايران رو تحمل كنيم . البده يه سري معلم بودن كه ما نكرديمشون و الان پشيمونيم .

سيومن : خواستم از اين تريبون اعلام بنمايم كه رسما خواهر مارسل پروست رو گاييدم مادر جندرو  ، كتاباشو تك تك گير نمي آرم .اونقدم بوروژوا نيستم هفتاد هزار تومن خرج كتاباي اين زن زنا داده كنم . هركي الكترونيكي شو داره يه لطفي كنه ميل كنه ، خانواده اي رو از نگراني خارج كنه .

زياده عرضي نيست  

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه
12
كس گفتن و كس شنيدن آيين منست
فارغ بودن ز كفر و دين دين منست
گفتم به عروس دهر كابين تو چيست
گفتا كه سر كير ِ تو كابين منست
منظمات دراي كافسيه
پ.ن: عفت كلامم بياد سرش رو بخوره . وقتي مفاهيم عرفاني اينجوري جر مي دن آدمو ديگه نمي شه از عروس دهر طبق قوانين حقوق بشر درخواست سكس كرد .عارف در اين مرحله به خشونت متوسل مي شود.

برچسب‌ها:

۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه
11
بكارت ِ اين حاملگي تا دنيا دنياست با ماست

پ.ن: كيرم تو دموكراسي تو روز روشن

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه
10
شما را نمي دانم،
من اما از يك دين سازمان نايافته
پيروي مي كنم.
من متعلق به يك نافرقه ي بي نظم ِ نا مقدسم.
ما به خودمان مي گوييم:
«بانوي تحير ابدي ما»

مردي بدون وطن
كرت ونه گوت

برچسب‌ها: ,

۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه
9
اين خسته ي خراب
بعد از تو چرك كرده است
و حتي چرك خشكن هاي كيري هم
در مقابل اين ضايعه كاري از دستشان بر نمي آيد

پ.ن:اين دختره تو 25 باند مي خونه ، صداش خوبه وا ، از اين صداهاي پتياره ي جَريه ، خودشم خوب گوشتيه ، اينو استعداد يابي كردم الان ،اگه دقت كرده باشين؟! .
پ.ن 2: پ.ن قبلي ريد به ماهيت متافيزيك توهمي پست .كلن استاد ريدنم .

برچسب‌ها: , ,

۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه
8
رفتم مغازه يارو ، بهش مي گم فول آلبوماي  ِ مرلين منسون و TiamaT رو مي خوام ، يارو مث اين كسخلاي مادر زاد نيگام مي كنه مي گه اينايي رو كه گفتي ندارم ولي فول آلبوم ِ GIPSY KINGS رو دارم يه دي وي دي هم جديد دارم همه چي قاطيه ، عربي ، ايراني ، خارجي !
پ.ن:آدم هر وقت بخواد يه كاري بكنه كه پيشگيري بشه از جر خوردنش ، بد تر جر مي خوره . من تجربه كردم
پ.ن2: چند روزيه يه فكر آزاد دهنده آزام مي ده و اونم اينه كه اكثر چاق ها چاقالن ، يا چاقال ها بيشتر چاقن ،نمي دونم ! يه چي زي تو اين مايه ها .يه رابطه ي خيلي قوي تو ذهنم بين افراد چاقال و چاق ايجاد شده.

برچسب‌ها:

۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه
7
دوستان احساس نمي كنين مرتب  مي كننتون ؟!
۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه
6
اصولا اين انتقاد به شاملو وارده كه اكثر موارد خودشم نفهميده چي گفته

پ.ن: وي از همان وقتي كه موز بود با شاملو ارتباط برقرار نمي كرد

برچسب‌ها:

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه
5
خوب شجريان انسان قابل احتراميه . پر واضحه اين مطلب .اينايي كه الان دارن تخريبش مي كنن ، كونشون از ناحيتي ديگر در سوز و گدازه .يه مشت انسان بي شعور ِ غلام زاده كه نمي فهمن شجريان يعني چي .آدم از اين پريشون مي شه كه چه ديوثايي خودشونو مقابل استاد مي دونن وگرنه ايشون كه صد البته به تخمشم نيست پشتش چي مي گن.
۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه
4
ريه مان هم به گا رفت ، رفت
سرفه هاي خشك ثانيه هاي نبودنت را عشقست

برچسب‌ها:

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه
3
امروز تو مترو بودم ، از قضا يه دختره كه قيفش ، هيكلش و خلاصه وجب وجب ِ استايلش عن ِ خالص بود با يه پسره چاق بد قواره نشسته بودن ،آقا اين دختره هر ايكس و شعري مي گفت ، پسره عين چي مي خنديد .ياد يه مسئله ي فلسفي افتادم تو اين حين ; چه ضرورتي داره آدم كه با يه دختري دوست مي شه به همه ي كس شراش بخنده ؟ حتي اگه خنده نداشته باشه ؟پاسخ اين سوال رووشنه : هيچ ضرورتي نداره . بنابراين ريدم تو اين مناسبات دنياي ليبراليستي تون ! آره قربونش
۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه
2
-متاسفانه اساتيد ما دچار يك گشاديسم حاد هستند آنقدر كه كاليبر عظيمشان مانع از آن مي شود تا سه ماه بعد از امتحان برگه ها را تصحيح كنند .
- ا ِ حالا پس چي كار كنيم ؟
- به نظرم بهتر است مادرشان را بگاييم.
- ايول موافقم.
۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه
1
بنا به برخي ملاحظات بيمارگونه نوشته اي كه اينجا بود حذف شد

پ.ن: از بلاگفاك مهاجرت كرديم اومديم اينجا، اول كاري كه سيستمش يه دل سير گاييدتمون سر قالب و اينا ،ولي فك كنم اولشه ، بهش عادت كنم

برچسب‌ها: